یک کلمه شش حرفی اما خیلی پیچیده
ماهیتش به خودت و نگاهت بستگی داره
چون از وقتی به دنیا میای تا وقتی از دنیا می ری همراهته فقط اول و آخرش فرق داره اولش فکر می کنی آسونه اما به آخرش که می رسی نمی دونی درست ازش عبور کردی یا نه؟ اونجاست که از خودت می پرسی هزارتا اگر می گی اگرهایی که همشون به تو، نگاهت تو و انتخاب تو بستگی داشتن فقط امیدوارم اونجا به خودت نگی کاش … کاش بتواندر این شب سرنوشت ساز، سرنوشت را از سرنوشت !!!
نامت راحت روح است و پیغامت مفتاح الفتوح
پس به حق خودت و اسماء مقدست و صفات برگزیده ات
می خواهم تمام شب و روز من جز با یاد تو نباشد
و اعمال و گفته هایم را بپذیر
چرا که تکیه گاهی جز تو ندارم
و شنونده ای جز تو نیست تا از احوالم بر او شکایت کنم
ای پروردگار من، عذرم بپذیر و از کرم خود بر من ببخشای
چرا که جرم من زیر حلم و رأفت تو پنهان است.
تو پرده عفو خود را بر من بگستر.
الهی الهی الهی
تنها امیدمان این بود که هنوز دستانمان را در دست داشتی
من اما نمی دانم دستانم را هنوز در داست داری یا نه؟!
اصلاً نگاهت هنوز به ما هست یا ...
پروردگارا من آمده ام که نماینده ات باشم، خلیفه ات باشم روی زمین.
آمده ام انسانی باشم که تو به خاطر وجود چون منی، تمام فرشتگانت را به سجده در برابر مخلوقت فراخواندی.
به همین خاطر هنگام آمدنم به روی زمین فرشتگانت را بدرقه راهم کردی بعد از آنکه امانتی عظیم را در قلبم قراردادی. امانت؟! نه بخشی از خودت را به من دادی تا همراهم باشد. تا یادم باشد عهدی را که در هنگام امدن با تو بستم. آری تو و فرشتگانت خوشحال بودید. اما مگر نه آنکه مرگ هر آدمی نیز تولد او خواد بود؟ پروردگارم آیا، تو، فرشتگانت را به دنبالم خواهی فرستاد تا به استقبالم بیایند بعد از تولد دوباره ام؟ با امانتت چه کرده ام؟ بازهم بعد از دیدن من به خود خواهی بالید؟ اصلاً، نگاهم خواهی کرد یا رویت را بر می گردانـی نمی دانم، تنها به خودت پناه می برم که پوشاننده ای و مهربان، لطیف هستی و کریم. و چه پناهی بالاتر و امن تراز آغوشت ؟
علم بهتر است یا ثروت...!؟
